عشق یعنی ...

ساخت وبلاگ
<strong>عشق</strong>؟

   چشمهايم به پنجره است و مي بينم نوري را که از چهره ات مرا به سوي خود مي خواند

ديدمت ، يافتمت ، تنها در يک لحظه رفتي و خاموش شدي ... 

عطرت را به همراه نقشي از چهره ات بر جاي گذاشتي

اما ندانستي که اين ها را بر دل زخميم مرهمي نيست

هنوز طنين صدايت در گوشم زنگ مي زند ...

اشک و دردي که از دلم سرچشمه مي گيرد بر روي گونه ام مي غلتد و تو نيستي

نيستي که با تبسمت مرهمي باشي به روح زخم خورده ام ...

باشد ، اگر تو چنين مي خواهي که در فراقت بسوزم ، مي سوزم و فنا مي شوم

چون در نيستي عشقت را بهتر درک مي کنم و بي تابت مي شوم

چشمهايم هنوز به پنجره است تا تو بيايي

و با نواي دل نشين صدايت ، جاني تازه به کالبد در هم شکسته ام ببخشي

چشمهايم هميشه به پنجره مي ماند ...  

 

 

 

بزن باران که دل سپردم ......
ما را در سایت بزن باران که دل سپردم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : besure بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 23 اسفند 1397 ساعت: 22:13