عاقبتــ دلــ شکستنــ ...

ساخت وبلاگ

   نه براي نامت

نه براي دوست داشتن هايم گيومه مي گذارم

بگذار انتهايي نداشته باشد صدا زدنت

و اعتراف احساسم

بگذار اين قلب از نفس افتاده 

با دستان تو جاني تازه بگيرد

و به او بفهماند که اگر دلم را به خاطر ديگري شکست

باز هم با خرده هايش مي تواند دل ببند و باز هم نفس بکشد

گمان مي کرد با رفتنش نمي سوزم

سوختم ! حسي از مردن هم بدتر ، اما سرپا ماندم

وقتي به قلبم آمدي بعد او

ديگر حتي حوصله اي براي ادامه زندگي نداشتم

با تو نفس گرفتم به زندگي بازگشتم

چقدر تلخ بود

چشيدن طعم خيانت از کسي که تمام دنيايت بود

اما بازم هم به لطف خدا چاره دردم را در قلب مهربان تو يافتم

تو را در ميان بازوانم مي گيرم

بگذار اين بار او تلخ بودن جدايي را زير زبانش مزه کند

مي دانم هنوز نگاهش نگران من است و گاهي به بهانه اي

چشمهايش را به سمت نگاهم روانه مي کند

اما نگاه عاشقانه تو براي من کافي ست

با من باش

و بودنت را مانند زخمي بر تنش به يادگار بگذار

تا بفهمد عاقبت دل شکستن همين است

تا خود را روانه کوه و بيابان کند ...    

 

بزن باران که دل سپردم ......
ما را در سایت بزن باران که دل سپردم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : besure بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 23 اسفند 1397 ساعت: 22:13